July 18, 2011

Eyes Wide Shut

آلیس: بگو ببینم اون دوتا دختری که توی مهمونی دیشب بودن، همین طوری اتفاقی داشتی باهاشون لاس می زدی؟
بیل: من با هیچ کس لاس نمی زدم.‏ اونا فقط دوتا مانکن بودن.بگذریم.. اون یارو کی بود که باهاش می رقصیدی؟
آلیس: دوست زایگلر.‏
بیل: چی می خواست؟
آلیس: چی می خواست؟ سکس!
بیل: خب به نظرم قابل درکه.‏ چون تو خیلی خیلی زیبا هستی!‏
آلیس: چون خیلی خوشگلم دیگه هر مردی می خواد با من حرف بزنه فقط می خواد با من سکس کنه؟ منظورت همینه؟!‏
بیل: خب.. فکر نمی کنم خیلی واضح باشه ولی فکر می کنم ما هردو مون می دونیم مردا چه جوری هستن!‏
آلیس: پس طبق همین دلیل نتیجه می گیریم که تو می خواستی با اون دوتا مانکن سکس کنی!‏
بیل: این مورد استثناس.‏
آلیس: چی تو رو مستثنا می کنه؟
بیل: چیزی که منو مستثنا می کنه اینه که من عاشق تو شدم و برای اینکه ما ازدواج کردیم و برای اینکه من هرگز بهت دروغ نمی گم یا اذیتت نمی کنم.‏
آلیس: می فهمی که چی داری می گی؟ تنها دلیلی که با اونا سکس نکردی این بود که به من اهمیت می دادی نه برای اینکه واقعن نمی خواستی!

No comments: