Showing posts with label Martin Scorsese. Show all posts
Showing posts with label Martin Scorsese. Show all posts

April 20, 2012

Hugo

هیوگو: من همیشه تصور می‌کردم که کل دنیا یه ماشین بزرگه. می‌دونی.. ماشین‌ها هیچ‌وقت قطعه‌ی اضافی ندارن؛ اون‌ها همیشه شامل قطعاتی می‌شن که لازمش دارن. پس فکر کردم که اگه همه‌ی دنیا یه ماشین بزرگ باشه، من نمی‌تونم یه بخش اضافی باشم. من به دلیلی باید اینجا باشم.‏
IMDb

Hugo

هیوگو: هر چیزی هدفی داره. حتا ماشین‌ها. ساعت‌ها زمان رو می‌گن، قطار ها تو رو به جایی می‌برن؛ اونا کاری رو می‌کنن که قراره انجام بدن. شاید به خاطر همینه که وسایل خراب منو ناراحت می‌کنن چون نمی‌تونن کاری رو که قرار بوده انجام بدن. شاید آدما هم همین‌طور باشن. اگه هدفت رو از دست بدی مثل اینه که خراب شدی.
IMDb‏

June 26, 2011

The Daparted

بیلی: پلیسا هم می بینی؟
مدولین: یه بخش از کارمه. معمولن دانشجوهایی که از دانشکده ی نظامی اخراج شدن رو نمی بینم.
بیلی: همه ی پلیسا میان اینجا و گریه می کنن؟
مدولین: بعضی وقتا گریه هم می کنن. اگه توی خونه مشکلی داشته باشن یا از اسلحه شون استفاده کرده باشن.
بیلی: بذار یه چیزی بهت بگم. همه ی اونا تعهد دادن که از اسلحه شون استفاده کنن ولی چون زیاد تلویزیون تماشا می کنن می دونن که بعد از استفاده از اسلحه شون باید اشک بریزن. پدرسوخته تر از پلیسا وجود نداره!

The Departed

فرانسیس: وقتی تصمیم می گیری به چیزی برسی، می تونی بهش برسی. این چیزیه که اونا توی کلیسا بهت نمی گن. وقتی هم سن تو بودم اونا بهم می گفتن: ما یا پلیس می شیم یا جنایتکار. امروز چیزی که من بهت می گم اینه: وقتی یه اسلحه ی پر به سمتت نشونه رفته، چه فرقی می کنه کی باشی؟