Showing posts with label Zooey Deschanel. Show all posts
Showing posts with label Zooey Deschanel. Show all posts

April 25, 2012

(500) Days of Summer

تام: اون از مارگاریت و هاپر خوشش میاد و حدود 20 دقیقه راجع به موزماهی با هم حرف زدیم. ما خیلی با هم تفاهم داریم، دیوونه کننده‌ست.
ریچل: چون یه دختر خوشگل از همون مزخرفاتی خوشش میاد که تو دوست داری دلیل نمی‌شه که عاشقش بشی.
IMDb

May 02, 2011

(500) Days of Summer

تام : تو هیچ وقت نمی خواستی دوست دختر کسی باشی و الآن همسر یک نفر شدی !
سامر : خودم هم غافلگیر شدم .
تام : فکر کنم هیچ وقت نتونم این موضوع رو بفهمم .
سامر : من فقط یه روز از خواب بیدار شدم و فکر کردم که هیچ وقت به تو مطمئن نبودم .
تام : می دونی از چی دارم می سوزم ؟ فهمیدن اینکه هر چیزی که تو بهش اعتقاد داری و فکر می کنی کامله ، عین مزخرف باشه ! مسخره ست . سرنوشت ، جفت های معنوی ، عشق واقعی و همه ی اون داستانای بچه گونه عین مزخرف بودن . حق با تو بود . باید به حرفت گوش می دادم .
سامر : فکر کنم به خاطر اینه که من توی یه رستوران نشسته بودم و داشتم یه مجله می خوندم و بعد یه مردی اومد طرفم و در موردش ازم سؤال کرد و اون حالا شوهر منه .
تام : آره . خب که چی ؟
سامر : خب اگه اون موقع می رفتم سینما چی می شد ؟ اگه واسه ناهار می رفتم یه جای دیگه چی ؟ اگه 10 دقیقه دیر تر می رفتم اونجا چی می شد ؟ اون اتفاق باید می افتاد ؛ و من دائم دارم به این فکر می کنم که تام راست می گفت ..

(500) Days of Summer

سامر : من دوست دارم مال خودم باشم . روابط آدمو درگیر می کنه و باعث زجر کشیدن آدما می شه . کی همچین چیزی رو می خواد ؟
تام : پس اگه عاشق بشی چی می شه ؟
سامر : تو که بهش اعتقاد نداری ؟ داری ؟
تام : اون عشقه ، بابانوئل که نیست !
سامر : من رابطه های زیادی داشتم اما فکر نمی کنم تا حالا همچین چیزی رو دیده باشم .
تام : خب فکر کنم داری اشتباه می کنی .
سامر : خب من کجای کارو اشتباه می کنم ؟
تام : فکر کنم وقتی اونو حس کنی خودت بفهمی .

March 03, 2011

(500) Days of Summer

ریچل : ببین می دونم که فکر می کنی اون [سامر] با بقیه فرق داشته ، اما من این طور فکر نمی کنم . الآن فکر می کنم که تو فقط خاطرات خوب رو به یاد میاری . دفعه ی بعد که به گذشته نگاه کردی ، فکر کنم باید بهتر نگاه کنی .