جان کیتینگ: من بالای میز ایستادم تا به خودم یادآوری کنم که باید به چیزها با دید متفاوتی بنگرم. از این بالا دنیا متفاوته. حرف منو باور نمی کنید؟ بیاید از این بالا خودتون یه نگاه بندازید. فقط زمانی می تونید چیزی رو واقعن بشناسید که بتونید با دیدگاه متفاوتی بهش نگاه کنید؛ حتا اگر نادرست یا احمقانه به نظر بیاد. حالا وقتی که مطلبی رو می خونید فقط فکر نویسنده رو مد نظر قرار ندید. ببینید نظر خودتون درباره ی اون چیه. باید تلاش کنید تا صدای خودتون رو پیدا کنید چون هرچه قدر دیر تر شروع کنید امکان دستیابی به این هدف رو کمتر می کنید.
June 27, 2011
Dead Poets Society
جان کیتینگ: زبان به یک دلیل اختراع شده. اون چیه؟
نیل: برای برقراری ارتباط.
جان کیتینگ: نه! برای اظهار عشق به زن ها!
IMDb
نیل: برای برقراری ارتباط.
جان کیتینگ: نه! برای اظهار عشق به زن ها!
IMDb
Dead Poets Society
جان کیتینگ: ما شعر نمی خونیم یا شعر نمی گیم چون شعر زیباست؛ ما شعر می گیم و شعر می خونیم چون عضوی از نوع بشر هستیم و نوع بشر سرشار از شور و اشتیاقه. پزشکی،حقوق،تجارت و یا مهندسی برای بقای زنده گی لازم اند اما شعر، زیبایی،افسانه،عشق، این ها چیزهایی هستند که ما به خاطر شون زنده می مونیم.
IMDbDead Poets Society
ناکس: دختر به این زیبایی باید عاشق یه آدم عوضی باشه؟
جرارد: خودت که خوب می دونی. همیشه چیزای خوب نصیب آدمای آشغال می شه!
IMDb
جرارد: خودت که خوب می دونی. همیشه چیزای خوب نصیب آدمای آشغال می شه!
IMDb
June 26, 2011
The Daparted
بیلی: پلیسا هم می بینی؟
مدولین: یه بخش از کارمه. معمولن دانشجوهایی که از دانشکده ی نظامی اخراج شدن رو نمی بینم.
بیلی: همه ی پلیسا میان اینجا و گریه می کنن؟
مدولین: بعضی وقتا گریه هم می کنن. اگه توی خونه مشکلی داشته باشن یا از اسلحه شون استفاده کرده باشن.
بیلی: بذار یه چیزی بهت بگم. همه ی اونا تعهد دادن که از اسلحه شون استفاده کنن ولی چون زیاد تلویزیون تماشا می کنن می دونن که بعد از استفاده از اسلحه شون باید اشک بریزن. پدرسوخته تر از پلیسا وجود نداره!
مدولین: یه بخش از کارمه. معمولن دانشجوهایی که از دانشکده ی نظامی اخراج شدن رو نمی بینم.
بیلی: همه ی پلیسا میان اینجا و گریه می کنن؟
مدولین: بعضی وقتا گریه هم می کنن. اگه توی خونه مشکلی داشته باشن یا از اسلحه شون استفاده کرده باشن.
بیلی: بذار یه چیزی بهت بگم. همه ی اونا تعهد دادن که از اسلحه شون استفاده کنن ولی چون زیاد تلویزیون تماشا می کنن می دونن که بعد از استفاده از اسلحه شون باید اشک بریزن. پدرسوخته تر از پلیسا وجود نداره!
The Departed
فرانسیس: وقتی تصمیم می گیری به چیزی برسی، می تونی بهش برسی. این چیزیه که اونا توی کلیسا بهت نمی گن. وقتی هم سن تو بودم اونا بهم می گفتن: ما یا پلیس می شیم یا جنایتکار. امروز چیزی که من بهت می گم اینه: وقتی یه اسلحه ی پر به سمتت نشونه رفته، چه فرقی می کنه کی باشی؟
June 21, 2011
The Adjustment Bureau
دیوید نوریس: مگه ما اختیار نداریم؟
تامپسون: ما قبلن اختیار دادن به انسان رو آزمایش کردیم، از زمانی که مجبور بود شکار کنه و غذا ذخیره کنه تا اوج امپراطوری روم. ما کنار کشیدیم تا ببینیم شما چه می کنید. برای پنج قرن در تاریکی زنده گی کردین و بالأخره ما تصمیم گرفتیم برگردیم. رئیس فکر کرد شاید بهتر باشه ما کار بهتری براتون انجام بدیم. بهتون یاد بدیم چطور دوچرخه سواری کنید بعد دوباره خودمون رو بکشیم کنار. برای همین رنسانس رو بهتون دادیم. روشنفکری، انقلاب علمی. برای ششصد سال داشتیم بهتون یاد می دادیم که انگیزه هاتون رو با منطق کنترل کنید. در سال1910 ما دوباره کنار کشیدیم. ظرف مدت پنجاه سال شما این چیز ها رو برای ما به ارمغان آوردید: جنگ جهانی اول، رکود اقتصادی، فاشیسم، هولوکاست و کار به جایی رسید که در بحران موشکی کوبا ممکن بود کل سیاره از بین بره. در اون موقع تصمیم گرفته شد که ما دوباره باید دخالت کنیم قبل از اینکه شما کاری بکنید که ما حتا نتونیم جمعش کنیم. شما اختیار ندارید. چیزی که وجود داره ظاهریه.
IMDbتامپسون: ما قبلن اختیار دادن به انسان رو آزمایش کردیم، از زمانی که مجبور بود شکار کنه و غذا ذخیره کنه تا اوج امپراطوری روم. ما کنار کشیدیم تا ببینیم شما چه می کنید. برای پنج قرن در تاریکی زنده گی کردین و بالأخره ما تصمیم گرفتیم برگردیم. رئیس فکر کرد شاید بهتر باشه ما کار بهتری براتون انجام بدیم. بهتون یاد بدیم چطور دوچرخه سواری کنید بعد دوباره خودمون رو بکشیم کنار. برای همین رنسانس رو بهتون دادیم. روشنفکری، انقلاب علمی. برای ششصد سال داشتیم بهتون یاد می دادیم که انگیزه هاتون رو با منطق کنترل کنید. در سال1910 ما دوباره کنار کشیدیم. ظرف مدت پنجاه سال شما این چیز ها رو برای ما به ارمغان آوردید: جنگ جهانی اول، رکود اقتصادی، فاشیسم، هولوکاست و کار به جایی رسید که در بحران موشکی کوبا ممکن بود کل سیاره از بین بره. در اون موقع تصمیم گرفته شد که ما دوباره باید دخالت کنیم قبل از اینکه شما کاری بکنید که ما حتا نتونیم جمعش کنیم. شما اختیار ندارید. چیزی که وجود داره ظاهریه.
The Adjustment Bureau
دیوید نوریس: ما به وکیل های سطح بالا و بانک دار ها وابسته هستیم. اگر می خواید کارگرها به شما رأی بدن، باید کفش هایی بپوشید که کمتر جلب توجه کنه اما نمی شه خیلی هم این کارو کرد چون ما به وکیل ها و بانک دار ها نیاز داریم.
IMDbJune 13, 2011
memento
لنئونارد: هنوز نمی دونم همسرم چند وقته که مرده. مثل این می مونه که من توی تختخواب بیدار شده باشم و اون کنارم نباشه. به این خاطر که رفته باشه دستشویی یا یه همچین چیزی. اما به نوعی فقط می دونم که اون دیگه هیچ وقت به تختخواب برنمی گرده. اما نمی خوام وقتی صبح بیدار می شم فکر کنم اون هنوزم زنده ست؛ در حالی که اینجا خوابیدم و نمی دونم چند وقته تنهام.
June 03, 2011
Match Point
کریس : نولا آسون نبود . ولی موقعی که وقتش رسید من تونستم ماشه رو بکشم . هیچ وقت نمی دونی که همسایه هات کیا هستن تا وقتی که یه بحران پیش بیاد . یاد می گیری که چطور احساس گناه رو زیر قالی پنهان کنی و به زنده گی ادامه بدی . مجبوری . و الا تو رو می شکنه .
Match Point
کریس : چه بد شانسی ای . من هر چه قدر که سعی می کنم نمی تونم زنم رو حامله کنم و حالا به محض اینکه تو محافظ نداری حامله می شی .
نولا : به خاطر اینه که تو منو دوست داری و اونو دوست نداری .
کریس : تعبیر تو اینه ؟
نولا : این یه بچه ست که از یه هیجان خالص به وجود اومده نه به وسیله ی یه پروژه ی باروری .
نولا : به خاطر اینه که تو منو دوست داری و اونو دوست نداری .
کریس : تعبیر تو اینه ؟
نولا : این یه بچه ست که از یه هیجان خالص به وجود اومده نه به وسیله ی یه پروژه ی باروری .
Match Point
اون مردی که گفت من ترجیح می دم خوش شانس باشم تا خوب ، عمق زنده گی رو دیده بود . افراد از اینکه با شرایطی مواجه بشن که شانس تأثیر زیادی در زنده گی داره واهمه دارن . فکر اینکه خیلی چیزا از کنترل آدم خارج بشه وحشتناکه . در یه مسابقه لحظاتی هست که توپ به تور برخورد می کنه و در یک آن ممکنه عقب بره یا جلو . با یه مقدار شانس جلو می ره و برنده می شی یا شاید نره و بازنده می شی .
IMDbJune 02, 2011
The Joneses
استیو : من به همه ی شما دروغ گفتم . من استیو جونز نیستم . این زن من نیست ، اینا بچه های من نیستن و این هم خونه ی من نیست . به من پول می دن تا این ماشین و این لباسا رو به شما نشون بدم . به من یه عالمه پول می دن که دروغ بگم و تظاهر کنم که دوست شمام . برای اینکه آدمایی مثل شما ، آدمایی مثل لری برن بیرون و وسایلی که من دارم رو بخرن . وسایل من و وسایل خانواده ی کامل و بی نقصم .
Subscribe to:
Posts (Atom)